اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 80
قرآن هنگامى كه درژرفاى وجود او پرتو مىافشاند او در برابر عظمت الهى
از هم فرو مىپاشد و در وجدان و قلبش تابيدن مىگيرد و بدين ترتيب خداوند متعال با
عظمت و كبريايى خود از خلال نور قرآن، متجلّى مىشود:
«اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مىكرديم، از خوف خدا آن را ترسيده
و شكاف خورده مىديدى و اين مثالهايى است كه براى مردم مىآوريم، شايد در آن
بينديشند.»
قرآن كريم مثالهايى مىآورَد و امورى را بيان مىكند كه براى آدمى
ذكر بوده و عقلش بدان گشوده مىگردد، سپس عقل، خودش را كشف مىكند و در نتيجه آدمى
در مىيابد كه در خويش نورى دارد. شايد ما در بيش از سيصد جاى قرآن كريم اين مفهوم
را درمىيابيم كه مىگويد: أَفَلا تَذَكَّرُونَ
«آيا متذكّر نمىشويد؟»، أَفَلَا
تُبْصِرُونَ «آيا نمىبينيد؟»،
لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «شايد
انديشه كنيد!»، وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ «و
جز دانايان آن را درك نمىكنند» و...
و بدين ترتيب خداوند، آفريننده، مخلوق عاقل خود را مخاطب قرار مىدهد
تا نور علم را در ضمير او بيفشاند و تابش و پرتوش را فزونى بخشد و در نتيجه آفاق
حيات براى او گشوده مىگردد و آدمى در اين هنگام به واسطه بينشى كه خداوند متعال
بدو ارمغان كرده، يقين مىيابد كه قرآن كريم از سوى خداوند حكيم، عليم، پروردگار
سبحان و متعال است. بدين سان قرآن با انسان سخن مىگويد و با اين سخن، انديشه او
را كه زيرِ تلّى از شهوات، هوسها، غفلت، دنيا دوستى و گرايش به زندگىِ زمين نهفته
برمىانگيزد و آن را نور مىگرداند و در اين هنگام است كه آدمى صاحب عقل مىگردد..
صاحب نورى كه در ژرفاى وجدان او و نهانگاه نفس و قلبش، تابيدن مىگيرد.