اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 47
فصل چهارم: فلسفه هلنيسم به زبان عربى
پيش از سخن پيرامون تاريخ فلسفهاى كه به سرزمينهاى اسلامى نفوذ كرد،
از طريق پرداختن به فلسفه شيخ اشراق «سهروردى» كه داراى خط فلسفى مشخّصى به ويژه
در سرزمينهاى شرقى اسلام بود، ناگزير بايد رويكردى به دو ملاحظه بنيادين داشته
باشيم:
1- مقياس فرهنگ
معمولًا آدمى در جستجوى مقياس فرهنگ است تا بتواند به وسيله آن
انديشههايى را مرز بندى كند كه به ذهن او راه مىيابد، تا بدين ترتيب بتواند
انديشههاى زيانمند را از انديشههاى سودمند باز شناسد. ما بسيارى از اوقات در
برابر اين سؤال قرار مىگيريم كه فرهنگ اصيل كدام و فرهنگ وارداتى كدام است؟
فرهنگى كه ما مىتوانيم بدون هيچ گونه دو دلى آن را بپذيريم كدام و
فرهنگى كه بايد به كنارى نهيم كدام است؟
هر فرهنگى در پايان به خطوط اصلى بازگشت مىكند كه فلسفه، آنها را
گرد مىآوَرد، پس هر فرهنگى در محدودهاى مشخّص جاى مىگيرد و از زير سازهاى
بنيادين مشخصى بر مىخيزد. اين زير سازها همان امورى هستند كه بايد در آنها درنگ
كنيم و براى درك طبيعت آن فرهنگ، آنها را به خوبى بفهميم.
اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 47