اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 111
خداوند بدو بخشيده و اين اشياء به گونهاى حضورى و مستقيم براى او
منكشف مىشود، ولى علم خدا به اشياء كشف بى واسطه آنهاست و علمى است كه به او
افزوده نشده، زيرا خداوند، خود علم و خاستگاه آن است. در اين جا بايد از برخى
روايات رسيده دراين زمينه پرتو گرفت:
امام حسن عسگرى مىفرمايد: «بگوييد: همانا خداوند نورى است كه تاريكى
در آن راه ندارد، حياتى است كه مرگ نمىپذيرد و بىنيازى است كه مدخلى در آن يافت
نمىشود.» [1] پس خداى ما ذاتاً نورانى است، ذاتاً زنده است،
ذاتاً عالم است، ذاتاً صمد و بى نياز است.
امام رضا عليه السلام مىفرمايد: «همانا خداوند متعال پيش از آفريده
شدن پديدهها بدان آگاه است، خداوند عزّوجلّ مىفرمايد: «ما آنچه را انجام
مىداديد مىنوشتيم.» و به دوزخيان فرمود: «اگر بازگردانده شوند دوباره به همان
چيزى باز مىگردند كه از آن نهى شدهاند و آنها دورغگويانند» خداوند عزّوجلّ
مىدانست كه اگر آنها را باز گرداند به همان امورى كه از آنها بازشان داشته روى
مىآورند و در پاسخ ملائكه هنگامى كه عرض كردند: آيا در زمين كسى را قرار مىدهى
كه تباهى كند و خون بريزد در حالى كه ما تو را به پاكى مىستاييم و تقديست
مىكنيم، خداوند فرمود: من چيزى را مىدانم كه شما نمىدانيد، پس علم خدا پيوسته
علمى سابق بر اشياء است و قديم است پيش از آن كه آنها را بيافريند. پس خداى ما
بزرگ، والامقام و عظيم است.» [2]