اسم الکتاب : اصول حكمت اسلامى و ديدگاه هاى فلسفه بشرى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 109
امّ الكتابند، و بعضى
آيهها متشابهاتاند، امّا آنها كه در دلشان ميل به باطل
است به سبب فتنه جويى و ميل به تأويل از متشابهات پيروى مىكنند،
در حالى كه تأويل آن را جز خداى نمىداند، آنان كه
قدم در دانش استوار كردهاند مىگويند، ما بدان
ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمىگيرند.»
براين اساس مىتوان گفت كه استوارى در علم بازايستادن از كندو كاو
پيرامون امورى است كه عقل از رسيدن بدان ناتوان است و اگر براى مثال در روزگار ما
از يكى از راسخان در علم پرسش شود كه در آسمان هفتم چه مىگذرد او بدون هيچ گونه
دشوارى اظهار بى اطّلاعى مىكند، زيرا آگاهى او از اين امور تنها همان چيزى است كه
قرآن كريم و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به آگاهى او رساندهاند. مفهوم و تأكيد
اين سخن آن است كه راسخان در علم، نيك مىدانند كه در كام جايگاههاى شناخت، گام را
از رفتن بازدارند و اين خود بيانگر بلند پايگى و برترى آنها بر ديگرانى است كه
امور برايشان مشتبهاست ولذا براى خود خيال وخرافه را بهشكل حقيقت مىبافند.
يكى از زنديقان از امام صادق عليه السلام پرسيد: خدا چيست؟ حضرت عليه
السلام پاسخ فرمود: «... او چيزى است متفاوت با ديگر چيزها...، نَه اوهام او را
درك مىكنند و نَه گذشت روزگار از او مىكاهد و نَه زمان او را دگرگون مىسازد.»
[1]
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام آمده است كه به زياد- كه از
اصحاب امام بود- فرمود: «اى زياد! از مجادله بر حذر باش كه شك به بار مىآورَد و
اعمال را خنثى مىكند و صاحبش را به نابودى مىكشاند و چه بسا آدمى سخنى بگويد كه
به سبب آن آمرزيده نگردد. اى زياد! اقوامى در گذشته علم به آنچه را مأمور آن بودند
كنار نهادند و علمى را طلبيدند كه از آن بر حذر داشته شده بودند تا جايى كه سخن
آنها به محدوده خداوند عزّوجلّ كشيده شد و لذا حيران و سرگردان ماندند، گويى كه
مردى را از جلو بخوانند و او به پشت سر پاسخ دهد، يا از پشت سر بخوانند و او به