«موسى را با آيات خود فرستاديم كه قوم خود را از تاريكى به
روشنايى بيرون آر، وروزهاى خدا را به يادشان بياور. و اين براى هر شكيباى شكرگزار،
عبرتهايى است.»
پيوند شكيبايى با شكر همان پيوند اشتراكشان در خاستگاهشان مىباشد
كه همان روح مثبت گرا و احساس نعمتهاى خداوند سبحان بر انسان مىباشد، زيرا هرچه
شكر آدمى فزونى گيرد صبرش افزايش پيدا مىكند. مگر نه اين كه شخص شاكر، نعمتها را
احساس مىكند؟ پس او از نظر روانى از آنها سيراب مىشود و نعمتهاى باقى مانده،
عاملى مىشوند كه پيوسته او را به هنگام از دست دادن هر چيزى، تسلّى مىدهند. پس
هر كس، براى مثال، در مالش به مشكلى برخورد حال آنكه خداى را بر عافيت جسمش، شكر
گزارد، بر فقر، شكيب ورزيده و مقاومت مىنمايد، زيرا از نفسى خشنود و مطمئن
برخوردار است و خود را به وسيله نعمت عافيت، تسلّى مىبخشد.
«... تا خدا پارهاى از آيات قدرت خود را به شما
بنماياند و اين براى مردم شكيباى سپاسگزار،
عبرتهاست.»
ت- صبر، پرده زمان را از برابر بصيرت آدمى برمىگيرد در حالى كه شكر،
پرده غفلت، نادانى و نسيان را از آدمى دور مىكند و اين هر دو در افزايش بينش
انسان نسبت به حقايق و بويژه حقايق بزرگى مثل سنّتهاى الهى در ميان ملّتهاى گذشته
مشترك هستند. خداوند مىفرمايد: