«آيا جز خدا را به دوستى گرفتند؟
دوست حقيقى خداست و اوست كه مردگان را زنده مىكند و اوست كه بر هر كارى تواناست*
در هرچه اختلاف مىكنيد حكمش با خداست. اين خداى يكتا پروردگار من است، بر او
توكّل كردم و به او روى مىآورم.»
بدين ترتيب ما بايد از كتاب خدا ره بجوئيم و به هنگام اختلافات از
ميزانى كه خداوند آن را فروفرستاده است، نزد او دادرسى كنيم كه اين با رجوع به
فقها تحقّق مىيابد نه با رجوع به سركشان.
از عمر بن حنظله روايت شده است كه گفت: از امام صادق عليه السلام
درباره دو مرد از اطرافيان خود پرسش كردم كه در يك مسأله دَيْنى و يا ارثى با
يكديگر، اختلاف پيدا كردند و داد به درگاه سلطان و يا قاضيان بردند، آيا اين كار
رواست؟ امام عليه السلام فرمود: «كسى كه در حق و يا باطلى بديشان
داد بَرد به طاغوت، داد برده است، و آنچه به نفع او حكم داده شود حرام خواهد بود،
اگرچه حق ثابتى براى وى باشد، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته، آن كسى كه خدا به
كفر او دستور داده است، زيرا مىفرمايد: يُرِيدُونَ أَن
يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُروا بِهِ».
عرض كردم: پس چه كنند؟ امام عليه السلام فرمود: ببينيد چه كسى در ميان شما حديث ما
را روايت مىكند و در حلال و حرام ما مىنگرد و از احكام ما آگاهى دارد پس به حكم
و قضاى او خشنود باشند كه من او را بر شما حاكم قرار دادم.
پس هرگاه به حكم ما داورى كرد و طرف آن را نپذيرفت در واقع، حكم
خدا را ناچيز شمرده و ما را كنار زده است و هركه ما را كناز زند، گويى خدا را كنار
زده است و اين، مرزِ شركِ به خداست. [2]»
ج- ما نيز نبايد در برابر خدا، ولى و سرپرستى بگيريم
كه در دين، قانونگذارى كند، چه اين كار نيز شرك است. خداوند مىفرمايد: