«اى بندگان خدا، تمامى شما را به تقواى الهى توصيه مىكنم، كه حق
خدا بر شما و موجب حق شما بر او است. در كسب تقوا از خدا يارى بجوييد، و در راه
خدا از نيروى تقوا مدد بخواهيد، كه تقوا امروز را دژ و سپرى است و فردا به سوى
بهشت راهى، مسلكش آشكار باشد، پويندهاش را سودى سرشار رساند و امانت دارش را
نگهبان باشد.
تقوا همواره خود را براى بقاى امّتها- از گذشته و آينده- به نمايش
گذاشته است چرا كه- فردا، چون خداوند تعالى پديدهها را بازگرداند، دادههايش را
واستاند، و از بخشيدههايش بپرسد- همگان را به تقوى نياز باشد. امّا آنها كه
پذيرايش شوند و به گونهاى درخور، بارش را به دوش كشند، بس انگشت شمارند و ستايش
خدا را سزاوار، آنجا كه مىفرمايد:... بندگان سپاسگزار من بس اندكند.
[2]»
بيستم- تقوى، داروست.
«راستى را كه تقواى الهى درد قلبهاتان را دارو، كوردلىهاتان را
بينايى، بيكارى تنهايتان را درمان، سينههاى فاسدتان را اصلاحگر، جانهاى
آلودهتان را پاكيزگى، تيرگى
چشمانتان را روشنايى، ترس و دلهرههاى درونىتان را امنيّت و سياهى تاريكىتان را
روشنى است. پس طاعت خداوندى را نه جامه زبرين، كه جامه زيرين خويشتن خويش سازيد،
ودر زير آن به درون جانتان نفوذش دهيد،