«مدعى بايد «بر ادعاى خود» بينه بياورد، ومُدعى عليه بايد سوگند
بخورد. صلح در ميان مسلمانان جايز است، مگر صلحى كه حرامى را حلال وياحلالى را
حرام كند».
مقدمه
واژه صلح در گفتمان اسلامى از استعمالات گوناگونى برخوردار است، گاهى
در معنى سياسى آن به معنى آنچه كه ميان مسلمانان وكفار رخ مىدهد، مانند صلح
حديبيه ويا آنچه ميان امام مسلمانان وياغيان بر وى صورت مىپذيرد مانند صلحامام
حسن (ع) با معاويه، اطلاق مىشود، گاهى نيز در معنى اجتماعى خود، به معناى صلح
ميان افراد درگير در چهارچوب مسائل اجتماعى به كار مىرود، كه يكىاز بارزترين
مصداقهاى آن صلح ميان همسران داراى اختلاف با يكديگر مىباشد.
گاهى نيز واژه صلح، در مباحث مربوط به معاملات بهكار گرفته مىشود،
كه در اينصورت هدف صلح حل اختلاف بوجود آمده ميان دو طرف ويا جلوگيرى از وقوع
اختلاف احتمالى بين دو طرف مى باشد، كه در واقع مراد از قرارداد صلح همين معناى
آخر مىباشد.
حكمت تشريع صلح
به نظر مىرسد قرارداد صلح با هدف حفظ جو آرام وپر مهر حاكم بر جامعه
اسلامى، وبه هدف جلوگيرى از بروز هرگونه اختلاف در امور معاملاتى ومادى شايع ميان
مردم، از سوى شارع وضع شده تا از ايجاد هرگونه شكاف در جامعهاسلامى كه در نهايت
به فرا گير شدن رفتارهاى پرخاشگرانه وكينه توزانه واز همگسيختگى روابط
[1] - وسائل الشيعة، ج 13، ص 164، احكام صلح، باب 3، ح 2. من
لايحضرالفقيه ج 3، باب الصلح، ص 32.
اسم الکتاب : احكام معاملات المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 331