شرك به خداوند بزرگترين ستمى است كه بشر مرتكب آن مىشود و نشان
دهنده پليدىروح، عقل و طبيعت آن انسان است. شرك داراى سطوح و مراتب گوناگون است
كهخطرناكترين آن اين است كه انسان، چيزى يا كسى را شريك خداوند متعال قرار دهد،
مانندپرستش سنگ، خدا دانستن فرعون، يا عزير ومسيح را شريك خدا در الوهيّت قرار
دادن.
اين نوع شرك، انسان را در ظاهر و باطن مطرود و منفور قرار مىدهد و
او را از معاشرت باديگر انسانها، دور و محروم مىگرداند.
بدين ترتيب قرآن كريم به مسلمانان دستور مىدهد كه مشركان را از
مسجدالحرام طرد ونفى كنند زيرا آنان عناصر نجس و پليدى هستند كه انسان از آنها
نفرت دارد و آنها را از خود دورمىدارد. خداوند مىفرمايد:
«اى كسانىكهايمان آوردهايد! مشركان ناپاكاند؛ پس نبايد بعداز
امسال نزديك مسجد الحرام شوند.»
منظور از مشركان در آيه، بتپرستانى است كه در آن روزگار در سراسر
شبه جزيره عربپراكنده بودند و به آنان ملحق مىشود اهل كتابى كه به الوهيّت مسيح
يا عزير اعتقاد داشتند، اعتقادى كه آنان را به عبادت و پرستش علنى و آشكار آنان
كشانده بود، امّا آن دسته از اهلكتاب كه چنين نيستند و از شرك به خدا بيزارى جسته
و به وحدانيّت پروردگار اعتراف دارندمشمول اين سخن خداوند مىباشند:
«امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده و (همچنين) طعام اهل
كتاببراى شما حلال است و طعام شما براى آنها حلال و (نيز) زنان پاكدامن از
مسلمانان وزنان پاكدامن از اهل كتاب حلالند.»
امّا اجتناب از معاشرت با آنان بدين جهت شايسته است كه آنان از
نجاسات مقرّر درشريعت