الف- خود شخص علم پيدا كند در صورتيكه قادر به تشخيص فجر، زوال، طلوع
و غروب خورشيد باشد.
ب- به شهادت دو شاهد عادل اعتماد كند زيرا چنين شهادتى در نزد عقلا،
مفيد اطمينان است، بلكه ظاهر اين است كه شهادتيك شاهد عادل نيز كفايت مىكند چون
شهادت يك نفر عادل نيز در نظر عقلا، اطمينان آور است.
ج- به اذان مؤذّن مورد اطمينان اعتماد كند. برخى از فقها عدالت مؤذّن
را شرط مىدانند ولى اقوا اين است كه وثوق واطمينان به اوكفايت مىكند و عدالت شرط
نيست.
د- به محاسبات علمى مطمئن اعتماد كند در صورتيكه از اهل خبره ثقه
صادر شده و اطمينان آور باشد.
3- مقيّد بودن به فرارسيدن وقت واجب است و قبل از دخول وقت، بجا
آوردن نماز جايز نيست و اگر كسى عمداً قبل از وقت، نماز بخواند، هر چند در اثناى
نماز هم وقت داخل شود، نماز او باطل است.
4- اگر با اعتقاد دخول وقت، نماز گزارد و بعداز اتمام نماز، متوجّه
شود كه همه نماز را قبل از وقت، خوانده است، نماز اوباطل و اعاده آن واجب است،
امّا اگر در هنگام نماز، وقت داخل شده باشد نماز او صحيح مىباشد. و در اين حالت
(دخولوقت در هنگام نماز) جايز است كه بعداز زوال، بلافاصله نماز عصر را بجا آورد
هر چند كه بخشى از وقت، اختصاص به ظهردارد. نسبت به مغرب و عشا نيز حكم همين است.
5- اگر به گمان اينكه مغرب را قبلًا بجا آورده يا از باب غفلت يا
فراموشى، نماز عشا را شروع كند، و در اثناى نماز متوجّه اشتباهخود شود، نيّت خود
را به نماز مغرب تبديل كند مگر اينكه در ركوع ركعت چهارم متوجّه شود كه در اين
صورت، احتياط اقتضامىكند كه نماز را با همان نيّت عشا تمام كند، بعد مغرب را بجا
آورد ودوباره عشا را نيز اعاده نمايد.
6- اگر به هر دليلى، نماز تا آخر وقت به تأخير افتاد تا اينكه فقط به
اندازه يك ركعت نماز وقت باقى ماند، واجب است نماز رابه نيّت ادا بجا آورد زيرا
كسى كه يك ركعت نماز را در وقتش درك نمايد، همه نماز را درك كرده است، ولى جايز
نيست كسى عمداًنماز را تا اين وقت، به تأخير بيندازد.
7- اگر وقت نماز به قدرى تنگ شود كه اگر مستحبّات نماز را بجا آورد،
قبل از اتمام نماز، وقت تمام مىشود، واجب استمستحبّات را رها كرده و تنها به
واجبات اكتفا نمايد.
8- انجام دادن نماز مستحبّى در وقت نماز واجب جايزاست، اگر وقت، وسعت
داشته باشد. و همچنين بجا آوردن نماز مستحبّىجايز است هر چند در ذمّه او قضاى
نمازهاى فوت