اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 79
«خدا و پيغمبر گفتند: آخرت هست.» قبول نداريم؛ چون برنامهى
زندگىمان را بر وفق آخرت ترتيب نمىدهيم. پس ما غافليم؛ كافر نيستيم! نه آنگونه
مىگوييم «هست» كه يقين داشته باشيم و نه آنگونه مىگوييم «نيست» كه كافر باشيم.
داستان حارثه
حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله روزى از جوانى سؤال كردند:
كَيْفَ اصْبَحْتَ؟
در چه حالى هستى؟
گفت: به خدا سوگند-/ اى رسول خدا-/ كه از مؤمنين هستم.
حضرت فرمودند:
«علامت ايمان تو چيست؟ هر حقّى، حقيقتى دارد و هر كار شايستهاى،
نشانهاى.» گفت:
«يا رسولاللَّه! من اينجا نشستهام؛ مىبينم گويا اهل بهشت در بهشت
و در نعمت هستند و اهل جهنّم در عذاب؛ حتى صداى آنها را مىشنوم! مىبينم: گويا
ميزان را آوردهاند، خوب و بد را وزن مىكنند؛ عدّهاى را به بهشت مىفرستند و
عدّهاى را به جهنم!».
حضرت فرمودند:
«در همين حالت بمان!» گفت:
«يا رسولاللَّه! برايم دعا كنيد تا خداوند، شهادت را روزىام
گرداند.»[1]
بعد از چند روز عدّهاى به جنگى رفتند؛ پيغمبر او را هم فرستادند؛ و
اولين نفرى كه كشته شد، او بود. او رفت چون ديگر نمىتوانست بماند.
[1] -/ الكافى، ج 2، ص 53، باب حقيقة الايمان واليقين.
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 79