اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 401
گاهى انسان در مشكلاتى گير مىكند، نمىداند چه كند! اين كلمه را با توجّه
به معناى وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بَاللَّه الْعَلى الْعَظيمْ
بخواند، انشاءاللَّه به حاجتش مىرسد. اين اسم اعظم خداست يا بهتر است بگوييم:
نزديك به اسم اعظم؛ اسم اعظم شايد چيز ديگرى باشد.
وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسىَ خَلْقَهُ؛
انسان دو چيز را فراموش كرد. يكى خلقت خودش را و ديگرى خالقش را.
چون كه خدا را نشناخت، خودش را هم نشناخت و چون خودش را نشناخت، خدا
را هم نشناخت. بين اين دو تلازم است.
حال، معرفتِ خود اوّل است و معرفتِ خدا دوّم يا برعكس، فعلًا محل بحث
ما نيست؛ آنچه مسلّم است اين است كه هر گاه انسان به حقيقت جهل و ناتوانى و
محدوديّت و ضعف خودش پى ببرد، به الوهيّت و خدايى خدا ايمان مىآورد. علّت اين كه
ما به خدا ايمان نداريم اين است كه خيال مىكنيم خودمان خدا هستيم! چون، خيال
مىكنيم اين قدرت، مال خودمان است! و همه دچار اين مشكل هستيم! بنده هم همين طور
هستم. الان كه نشستهام، احساس مىكنم من خودم هستم! من خودم نيستم! من چه هستم؟!
هيچ!
پُراستفادهترين كلمات!
در غرب، صحبتهاى تلفنى مردم را ضبط كردند تا ببينند بيشترين
كلمههايى كه بين افراد ردّ و بدل مىشود، چيست، بعد از تحقيق معلوم شد كلمهى
«من» يا «ما»، يا- بالاخره- ضمير اوّل شخص مفرد و جمع! بيشترين
[1] -/ هر كه خود را شناخته باشد، پروردگار خود را شناخته است.
غررالحكم، ح 4637.
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 401