responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 398

- خُب، من به آن دست مى‌زنم.

مى‌گويد: «شايد دست من اين ديوار را احساس مى‌كند!»

- سرم را به آن مى‌زنم.

مى‌گويد: «شايد سر من اين گونه احساس مى‌كند!»

- با ذائقه آن را مى‌چشم.

مى‌گويد: «ذائقه من يك احساس در درون من است و نمى‌شود به آن اعتماد كرد.»

به مذهب او و پيروانش، مذهب تشكيك مى‌گويند. البته آن‌ها «وجودى» هستند. يعنى مى‌گويند:

«درست است كه چيزى به نام ديوار در خارج خانه وجود دارد؛ امّا ما نمى‌توانيم بگوييم ديوار همان چيزى است كه ما احساس مى‌كنيم. شايد ديوار چيزى باشد و من آن را به گونه‌اى ديگر احساس كنم.».

سارتر آمد گفت: «اصلًا هيچ چيز نيست؛ فقط من هستم.»

يكى ديگر آمد و گفت: «تو هم نيستى!»

شيخ بهايى و مرد سوفسطايى‌

از شب تا صبح، شيخ بهايى با آقايى بحث مى‌كرده كه اصلًا «وجود» ى هست يا «وجود» ى نيست. هر چه شيخ بهايى براى او دليل مى‌آورد، او نفى مى‌كرد و نمى‌پذيرفت. مى‌دانيد، منفى‌بافى هم خيلى آسان است! مى‌گويد:

«نيست! قبول ندارم! باور نكن!» همين جور بگو! خوب مى‌گويد! نزديك صبح رسيد و شيخ بهايى ديد عجب چيزى است اين آقا! همه چيز را مى‌گويد نيست.

در قديم وقتى مى‌خواستند خانه‌ها را گرم كنند، ديوار را با سنگ يا چيز ديگرى مى‌پوشاندند و پشتش آتش روشن مى‌كردند. آتش ديوار را گرم‌

اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 398
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست