اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 346
مىزنيم و آنها صاف مىشود. واژهى «طمس» به معناى صاف كردن است؛ به
عنوان مثال روى زمين مقدارى خاك بريزيد و سپس دستى روى آن كشيده و صاف كنيد. به
اين كار «طمْس» مىگوييم. در اصطلاحى ديگر واژهى «طَمسُالمَعالِم» گفته شده؛
يعنى آن آثار ظاهرى از بين برود و چشم انسان همانند صورتش صاف شده و هيچ اثرى از
بينايى باقى نماند. اين جمله هم در واقع تكميل حرفهاى قبلى است كه گفتيم. خداوند
به بندگان هشدار مىدهد كه مواظب نعمتهاى خدادادى باشيد؛ زيرا روزى، آنها را از
شما باز پس خواهيم گرفت.
فَاسْتبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ؟
وقتى خداوند، چشم انسان را از بين ببرد، انسان در رسيدن به هدفش دچار
سختى مىشود؛ مثل انسانهاى نابينايى كه مىخواهند به خانههايشان بروند؛ ولى چون
راه را نمىبينند، به كج و راست رفته و به همديگر مىخورند.
واژهى «فاستَبَقُوا» كه از «استَبَقَ» گرفته شده، به معناى تعارض
است. در جايى كه دو نفر بخواهند به يك محل و در يك وقت برسند، رسيدنشان موجب تزاحم
و به همخوردن مىشود و اين امرى طبيعى است؛ زيرا آدم نابينا چون نمىداند راه از
كدام طرف است، خيال مىكند افرادى كه جلوى او حركت مىكنند، راهش را بستهاند؛ لذا
به آنها برخورد مىكند و آنها را از خود دور مىكند.
نقل مىكنند: سر يك چهار راهى در كربلا، دو نفر نابينا به هم برخورد
كردند. يكى از آن دو به طرف مقابل خود گفت:
«مگر كورى؟» طرف مقابل هم كه نابينا بود و نمىدانست آن شخص هم
نابيناست، به او گفت:
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 346