خدا به دلش برق مىزند، چراغ روشن مىشود؛ آن چراغى كه در باطنش روشن
شد، ابانَ، راه را به او نشان مىدهد.
انگورهاى تهوّع آور!
مرحوم آيتاللَّه آخوندى همدانى-/ رحمت خدا بر آن بزرگ عالم باد-/
مىفرمودند:
«فردى از علاقمندان حاج شيخ[1] در قم
مىزيست. يك بار مُريدِ مزبور به حاج شيخ عرض كرد: آقا! اگر زمانى هنگام عصر، خسته
شديد و دوست داشتيد با طلبهها جايى تشريف ببريد، باغ ما آماده است.
يك روز عصر، حاج شيخ درشكهاى گرفت و با عدهاى از طلاب و شاگردانش
به باغ اين حاج آقا رفتند. داخل باغ شدند و نشستند. در اين بين، باغبان، يك سبدِ
خيلى تميز، پر از انگورهاى رنگارنگ به محضر حاج شيخ آورد. ناظران منتظر بودند كه
حاج شيخ دست مباركش را ببرد و خوشهاى بردارد و اينها هم، خوب حالشان معلوم است
ديگر!
امّا هر چه منتظر ماندند، ديدند حاج شيخ همين طور نگاه مىكند و
اصلًا دست دراز نمىكند! بعد از مدّتى طولانى فرمود:
«آقاجان! شما اين انگورها را از كجا آورديد؟»؛ گفت:
«خوب از باغ چيدم و آوردم.» گفت:
[1] -/ ايشان چون از علاقهمندان آيتاللَّه العظمى حاج شيخ
عبدالكريم حائرى-/ مؤسّس حوزهىعلميه قم-/ بود، از ايشان با تعبير حاج شيخ ياد
مىكرد.
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 339