اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 293
ولى آخر كار و/ ببراى تكميل ضيافت، خدا «ساقى» مىشود!/: «وَ
سَقاهُمْ رَبَّهُمْ!» اين، اوج نعمت و برخوردارى است.
بعضى از ظريفان وقتى به اينجا مىرسند، مىگويند:
ديگر بس است! همين كه ساقى خدا باشد، براى ما كافى است و ديگر فرق
نمىكند، هرچه بدهد، براى ما لذّتبخش است تا چه رسد كه بگويد:
وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً./ ب به اين بيت
كه ظاهراً از سعدى است، بنگريد:
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد، ساقى است
به ارادت ببرم درد كه درمان هم از اوست
سؤال: آيا اين «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ»، مربوط به همهى اهل بهشت است؛
يا فقط آنهايى را كه درجهشان خيلى بالاست؟
جواب: بنابر آنچه در سورهى «هَل اتى» آمده است، آنها عدّهى
مخصوصى هستند؛ كسانى هستند كه ايثارگرند و طعامى را كه در اختيار دارند و/ بخود
بدان محتاج و مشتاقند/، انفاق مىكنند. در ابتداى سوره، در وصف اينان مىفرمايد:
وديگران را بر خود مقدم مىدارند، هر چند خودشان بسيار نيازمند
باشند.
در وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ حُبِّهِ اگر ضمير در
«حُبِّه» به «اللَّه» برگردد، اگر چه معناى درستى است و اخلاص آنها را مىرساند-/
يعنى فقط به خاطر خدا و دوستى خدا اطعام نمودهاند-/ امّا چون در آيهى بعد
اخلاصشان بيان
[1] -/ انسان، 8: (و غذاى (خود) را با آنكه به آن علاقه (و نياز)
دارند، مىدهند.)