اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 27
خداوند بدان سوگند ياد كرده، باارزش است. اگر خداوند مىفرمايد:
«وَالشّمس» (سوگند به خورشيد) يعنى بدانيد كه خورشيد، بااهميّت است.
اگر به پيامبر و يا جان پيامبر سوگند ياد مىكند و مىفرمايد:
«لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ).[1] براى اهميّتى است كه خداوند به پيغمبر و جان او قايل است. وقتى
خداوند مىفرمايد:
«وَ القرآنِ الْحَكِيمِ»؛ يعنى قرآنْ
بسيار مهم است.
3- اما تفسيرى كه به نظر بنده مىرسد، اين است كه آنچه به آن سوگند
ياد شده، شاهد و دليلى است بر آنچه براى آن سوگند ياد شده است/ ب!/ مثلًا خداوند
مىفرمايد: «والْعَصْرِ، إنَّ الإِنْسانَ لَفِى خُسْرِ»[2] يعنى دليل بر اينكه انسان در زيان و خسران است، همان «عصر» يعنى
«زمان» است؛ چون انسان در چارچوب زمان زندگى مىكند، زمان او را مىخورد و از بين
مىبرد؛ پس او در زيان است. حضرت امير- صلوات اللَّه و سلامه عليه- مىفرمايند:
انسان بر مركب شب و روز سوار است و آنها او را مىبرند؛ اگر چه
ايستاده باشد![3]
كسى كه بر گُردهى زمان سوار شده، با حركت زمان حركت مىكند و/
بمشمول نقص و كاستى و سير به سمت نيستى/ است كه از آثار حركت است:
در آيهى مورد نظر ما هم كه «والقرآن الحكيم» باشد، اگر موشكافى
كنيم، در مىيابيم كه آنچه به آن سوگند ياد شده، شهادت مىدهد بر مطلبى كه سوگند
براى آن ياد شده است. مىفرمايد: «قسم به قرآن كه تو پيغمبر
[1] -/ حجر، 72: (به جان تو سوگند، اينها در مستى خود سرگردانند.)
[2] -/ عصر، 2-/ 1: (به زمان سوگند، كه همه انسانها در زيانند.)
[3] -/ نهج البلاغة، نامه 31: (انّ من كانت مطيّته الليل والنهار،
فانّه يُسار به وان كان واقفاً).