(چنان غافلگيرمىشوندكه حتّى) نمىتوانند وصيّتى كنند يا به سوى
خانوادهى خود باز گردند.
وصيّت از مسألههايى است كه خيلى مايلم در بارهى آن- اگر فرصتى دست
دهد- به تفصيل صحبت كنم. ما هر روز مشاهده مىكنيم به طور ناگهانى حادثهاى براى
دوستانمان رخ مىدهد: دچار بيمارى و ضعف مىشوند، يا در راه دچار سانحه و تصادف
مىگردند. انسان نمىداند كى اجلش سر مىرسد و شعلهى چراغ عمرش خاموش مىشود! چه
خوب است همه وصيّتنامههايشان را بنويسند و آن را در جايى بگذراند كه همه بدانند.
نگارش وصيّت، از مستحبّاتى است كه بسيار بر آن تأكيد شده است.
روايتهاى بسيارى در اين خصوص در دست داريم و انسان نبايد از نوشتن
وصيّت بترسد! فكر نكند اگر وصيّت كند، زودتر مىميرد!/ بمرگ براى خودش راه و
روالى دارد كه ربطى به آمادگى ما براى مُردن ندارد! اينطور نيست كه اگر مرگ را به
دست فراموشى بسپاريم، او هم از ما منصرف شود و برود سراغ كسانى كه مهيّاى مرگند./
از قضا مشهور است-/ هر چند من تاكنون در اين خصوص به روايتى برخورد نكردهام-/ كه
نوشتن وصيّت، باعث طول عمر مىشود!
اينگونه نباشد كه دَيْن و بدهكارى و حقالنّاس و حقّاللّهى برگردن
ما باشد و وصيّتنكرده از دنيا برويم. خوب است هميشه انسان در هر لحظه، هر
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 245