اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 189
نسبت مورچهآزارى به انبيا!/
آقاى جبرئيل: مرحوم آيتاللَّه نهاوندى در كتابشان مىگويند:
وقتى حضرت سليمان عليه السلام مورچه را طلبيد، او را كف دستش گذاشت و
پرسيد: «چرا اين نسبتِ «مورچهآزارى»! به انبيا مىدهى؟!» گفت:
«شما پادشاه هستيد و من هم پادشاه اين مورچهها هستم كه چندين هزار
قبيله هستند! لشكر من مشغول ذكر خدا بودند. ترسيدم چشمشان به عظمت لشكر تو بيفتد و
از ذكر خدا غافل شوند!»[1] اينجا بود
كه حضرت سليمان گفت:
«رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ»!
بعد حضرت سليمان عليه السلام چند سؤال از او كرد. يكى اينكه پرسيد:
«عرش تو بالاتر است يا عرش من؟!» نگاهى به سليمان كرد و گفت:
«عرش من!» گفت:
«چرا؟» گفت:
«عرش تو تخت جواهرنشان است، ولى عرش من كف دست توست!» اينجا بود كه
سليمان: «فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِن قَوْلِهَا»!
الفت الهى كه ميان بيگانگان مىافتد
امّا در بارهى «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ
الْازْواجَ كُلَّها» فقط در بارهى مادّيّات صحبت كرديد!
دختر مؤمن 14 ساله، جرأت حرف زدن با پسر اجنبى را ندارد. اما به محض
اين كه صيغهى عقد را خواندند، چنان اين محبّت مثل اكسيژن و فولاد مىآيد كه
مىگويند: اصلًا از يكديگر جدا نمىشويم! اين قدرت نيست؟ اين «الفتى كه ميان آنان
مىافتد» سبحان اللَّه ندارد؟!
[1] -/ تفسير مواهب عليّه، ج 3 ص 328 و تفسير روض الجنان، ج 15 ص
23.
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 189