اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 142
امنى» بيابد تا در صورت لزوم به آن پناه ببرد؛ بلكه از خطرى كه خدا
مىتواند براى او فراهم كند، فرار كند! اين حس در ما هم كم و بيش هست! بنده به
خودم كه مراجعه مىكنم، مىبينم در دلم اين حالت هست! معلوم مىشود بقيّه هم همين
طور هستند! چون به اعتبار بشربودن، همه مثل هم هستيم! گاه حاشيهى امنى كه
مىسازيم، شفاعتِ شُفعاست. مىگوييم:
«انشاءاللَّه شفيعى پيدا مىكنيم!» البتّه شفيع هست؛ امّا جز خدا
نيست! اگر هم باشد، بىاذن خدا كارى از دست شفيعان برنمىآيد.
آلههى دستسازى كه بشر براى خود تراشيده است، پىجويىِ خدا «من
دونِه» است. در درس قبل گفتيم كه «منْ دونه» به اين معناست كه خداوند، سلطان و
برهان و دليلى بر مردم نازل نفرموده و نگفته است كه اين آلهه، راه من هستند و اگر
آنان را وسيله قرار دهيد، به من رهنمون مىشويد. بنابر اين، پويش اين راه به
گمراهى آشكار منتهى مىشود و حبيب نجّار هم به اين نتيجه اشاره كرده است. مىگويد:
لا تُغْنِ عَنّى شَفاعَتُهُمْ شَيئاً وَ لا يُنْقِذُونِ.
شفاعت آنهاكمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا (از مجازات او)
نجات نخواهد داد.
نه به طورمستقل قدرتى دارند و نه نزد خدا جايگاه و منزلتى دارند تا
از او قدرت كسب كنند. آنها نمىتوانند در برابر خدا ايستادگى كنند و مرا از آتش
جهنّمى كه احياناً خدا برايم تدارك ببيند، نجات دهند. از اين رو با طناب اين آلهه
به چاه گمراهى و ضلالت نبايد رفت:
«انّى اذاً لَفى ضَلالٍ مُبينٍ».
اگر چنين كنم، من در گمراهى آشكارى خواهم بود.
چه گمراهىاى بالاتر از اينكه من عدّهاى را به عنوان شفيع بپرستم و
عمرم را براى آنها مصرف كنم و در آخر هم به درد من نخورند! چه بهتر كه از اوّل
رهايشان كنم!
بعد (در آيه ى 26) مىگويد:
«انّى آمنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعون».
من به پروردگار شما ايمان آوردم. پس به سخنان من گوش فرا دهيد!
راه صحيح اين است كه به خدا-// بكه فقط خداى منِ حبيب نيست و خداى
شما هم هست/-/ ايمان بياوريم و خودمان را نجات دهيم! از خودش
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى الجزء : 1 صفحة : 142