responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 124

بلندى ايستاد و فرياد زد:

«مردم چه كرديد؟ چه مى‌كنيد؟ اين‌ها اولاد پيغمبر هستند.»

در آخر هم شهيد شد و از امتحان سربلند بيرون آمد.

آن‌هايى كه دور يزيد را گرفتند و گفتند:

«بگذاريد حضرت زين العابدين منبر برود.» آن‌ها يك لحظه‌ى امتحان داشتند. انسان نمى‌داند لحظه‌ى امتحانش چه موقع مى‌رسد؛ ولى هميشه بايد مهيّا باشد؛ تا وقتى موعد آزمون فرا رسيد،/ ب‌با جرأت و جسارت و جديّت بهترين جواب را بدهد/ و در امتحان مردود نشود.

/ ب‌حبيب وقتى لحظه‌ى امتحانش فرا رسيد، كم نياورْد. برخاست و حرفش را زد. مى‌دانست روزى بايد بميرد يا كشته شود. فرار از حق‌گويى شايد در نگاه او فرار از مرگ زودرس بود؛ ولى باور داشت كه هرگز نسبت به مرگْ مصونيّت كامل نمى‌يابد. بهتر آن ديد كه با انتخاب مرگ، نمره‌ى شهادت بگيرد. با اميد و چشمداشت به فرداى بهترى كه در بهشت براى او رقم مى‌خورد، ترس را از خود دور كرد و به مسلخ آزادگى شتافت./

امتحان نهايى من كِى است؟

من خودم واقعاً منتظر آن روز هستم. نمى‌دانم آن روز كى مى‌آيد؟ روز امتحان نهايى! فرضاً در جايى نشسته باشم. ناگهان ببينم كسى آمد مثلًا- نعوذُ باللَّه!- به حضرت زهرا عليها السلام ناسزا گفت. طبعاً در اين حال اگر خاموش بنشينم گناه است! بايد برخيزم و كارى بكنم؛ حتّى اگر به قيمت اين كار مرگ زودرسى را براى خود به ارمغان بياورم.

حرف صحيح را بايد زد، هر كه باشم!

تفسير ديگرى كه در خصوص «حبيب» وجود دارد، اين است كه او از بزرگان قوم و در شمار شخصيّت‌ها نبود؛ بلكه چوپانى بود كه احساس تكليف كرد و قدم به ميدان حق‌گويى گذاشت. انسان نبايد خود را دست كم بگيرد. هر كه هست و هر پُست و سمتى دارد، حتّى اگر جاروكش خيابان است، بايد در جاى خود فرياد حق‌طلبانه سر دهد.

اسم الکتاب : يس اسماى حسناى الهى المؤلف : مدرسى، سيد محمد تقى    الجزء : 1  صفحة : 124
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست