است و لذا خدا ايمان او را نمىپذيرد، چرا كه او در واقع ايمان مطلق
به خدا و حاكميت مطلق او بر جهان ندارد.
در اين درس آيات به بحث قضيه ارتداد از اين لحاظ مىپردازد، و پس از
گفتن اين كه خدا مرتدان را از آن روى هدايت نمىكند كه به عمد كفر را پس از ايمان
پذيرفتهاند، و خدا كسى را مجبور به ايمان نمىكند، مىگويد كه اينان در نزد خدا
ملعونند، و از ارزشهاى خدا به دورند، و ملائكه ايشان را لعنت مىكنند، پس از
سنتهاى زندگى به دورند، و در نزد مردمان ملعونند و بدين گونه از همگان دورند.
/ 608 سپس مرتدان (- از دين برگشتگان) را به سه دسته تقسيم مىكند
الف: آنكه توبه كرده و به اصلاح فساد خود پرداخته است.
ب: آنكه بر كفر خود افزوده و جز در هنگام مرگ توبه نمىكند.
ج: آنكه توبه نمىكند و مرگ او فرامىرسد.
و بيان مىكند كه تنها توبه دسته اول پذيرفته مىشود، و توبه دو دسته
ديگر پذيرفته نيست.
و ارتداد (برگشتن از دين)، عموما، حاصلى از بهرهبردارى از زندگى
دنيا است، و بر انسان واجب است كه در برابر فريبندگى دنيا ايستادگى كند، و آنچه را
كه دوست مىدارد در راه خدا انفاق كند تا خدا او را دوست بدارد.
شرح آيات
[86] آن كس كه از نادانى به رسالت كافر مىشود، سپس بر خود و ديگران
ستم روا نمىدارد، عاقبت او به خير پايان مىپذيرد، ولى آن كس كه پس از ايمان قلبى
به كفر بازمىگردد، و سپس با شهادت علنى ايمان خود را شكار مىسازد، و به اين همه
عقلا متقاعد مىشود، و سپس به خاطر مصلحت شخصى به كفر بازمىگردد، به خير دست
نمىيابد و خدا او را هدايت نمىكند، چرا؟
به آن دليل كه ظالم است و چگونه؟ كسى كه پس از ايمان آوردن كافر
مىشود، كفر او از يك ارزش شخصى يا نژادى يا شبيه به اينها سرچشمه گرفته، و