مطلب را فراموش مىكنند كه بزرگى ابراهيم به سبب نژاد برتر يا به سبب
پدر يا قوم يا زادگاهش نبود، بلكه بدان سبب بود كه خود را به خدا تسليم كرد و
يكتاپرستى خالص داشت.
و اگر از دين ابراهيم در توحيد پيروى مىكردند، همين دين به جاى
ايجاد تفرقه آنان را به هم پيوسته و يگانه مىساخت، به شرط آنكه تفكر تنگ حزبى را
كنار مىگذاشتند، و هر گروه در آن نمىكوشيد تا انتسابش به جماعت قويتر از انتساب
به حق باشد.
«يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي
إِبْراهِيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ
أَ فَلا تَعْقِلُونَ- اى اهل كتاب، چرا درباره ابراهيم احتجاج
مىورزيد، و حال آنكه تورات و انجيل/ 582 پس از او فرود آمد؛ آيا فهم نداريد؟» بر
شما لازم است كه ابراهيم را رمزى براى يگانگى قرار دهيد، نه سبب تفرقه و جدال
طايفهاى در ميان خودتان، چه اختلاف پس از ابراهيم پيدا شد نه پيش از او.
[66] سپس قرآن سخن خود را دنبال مىكند و مىگويد
تعصب دارنده خود را به كورى مىخواند، از آن جهت كه به تفكر علمى
نمىپردازد، بلكه مىخواهد حرف خود را به هر قيمت كه شده بر كرسى بنشاند؛ چگونه
ممكن است كه ابراهيم يهودى باشد در صورتى كه دين يهود پس از وى آمد، يا چگونه ممكن
است مسيحى باشد كه مسيحيت در پى يهوديت پيدا شد؟! «ها
أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِيما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيما
لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ-
اين شما بوديد كه در آنچه به آن آگاه بوديد محاجّه مىكرديد، ديگر چرا در آنچه به
آن آگاهى نداريد محاجّه مىكنيد؟ و خدا مىداند و شما نمىدانيد.» و بهتر آن است
كه خدا را يگانه بشناسيم و بر او تسليم شويم، تا از عصبيت طايفهپرستى دور شويم، و
از دانش و خرد برخوردار شويم.
[67] پس ابراهيم كه بود؟ بنده خدا بود و به هيچ طايفه و نژادى
وابستگى