مىآورد،/ 519 و بايسته است كه اين انحراف نفس با يادآورى آن به
عاقبت مكذّبان در دنيا و آخرت درمان شود، تا نفس آدمى حالت خشوع پيدا كند و در
مقابل حق سر تعظيم فرود آورد. سپس آيه يادآورى مىكند در اين حقايق براى صاحبان
بصيرت است. آيا آن عبرت چيست و چگونه انسان مىتواند از آن بهرهمند شود؟
عبرت، به عنوان مثال، انتقال از دليل به معناى آن است، و از ديدن
ظاهر فقر به اسباب اجتماعى آن.
كسانى كه بينش و بصيرت ندارند، به ظواهر بسنده مىكنند و از آن به
حقايق راه نمىيابند، پس هنگامى كه چنين شخص نمود فقر را در جامعهاى ببيند، از آن
به اين استدلال نمىكند كه سبب آن وجود طبقه خاصى در اجتماع يا واپس ماندگى فكرى و
صنعتى و ... و ... است.
اما كسانى كه چشم و دل بينا دارند، تنها به ظاهر نگاه نمىكنند، بلكه
به سببهايى مىنگرند كه از خلال ظواهر مىتوان ديد، و اين عمل به نام «عبور» يا
عبرت يعنى انتقال از روى پل ظاهرى و رسيدن به كرانه حقيقت است.
نمود پيروزى مؤمنان به حق پيوسته حكايت از وجود سببى در وراى آن است،
و آن اين كه بزرگى فروختن به حق مايه خوارى حاضر در اين دنيا است، و اين اكتشاف
مخصوص كسى است كه بصيرت دارد، اما آن كس كه چشم را از ديدن حقيقت فرومىبندد، حتّى
خورشيد ممكن است بر او پوشيده بماند.