كلمه توحيد آن نقطه اساسى است كه بر گرد آن امت اسلامى تمركز پيدا
مىكنند. اين كلمه خلاصهاى از ارزشهاى آن است (بدان جهت كه ارزشهاى آن از خدا
پرسيده شده) و رمز وحدت آن است. و پايگاه رهبرى آن است و لذا سوره به اين كلمه
آغاز شده است، و اما حىّ و قيوم دو نام از نامهاى خداوند متعال است كه هر كدام از
آنها اشاره به ناحيهاى از انديشه مندرج در اين سوره است.
«الْحَيُ- زنده.»
اسمى است كه رمز مهمترين صفات ذاتى خدا يعنى توانايى و خواست و دانش است، بدان سبب
كه ناتوان و ناگزير و نادان، به اندازه ناتوانايى و مجبورى و نادانى خود از زندگى
كم دارد. و خدا برتر است از مرگ، به همه اشكال و صورتهاى آن، و به صورت مطلق زنده
است.
قيوم چيست؟
آن زندگى كه مىگذرانيم، تنها موجود نيست، بلكه به صورتى دقيق آراسته
و انتظام يافته است، و هر نظامى نيازمند كسى است كه اين نظام به آن بر سر پا
بايستد، و بر آن مراقب و مسلط باشد. آيا آنكه قايم بر اين زندگى گسترده است كيست؟
او خدايى است كه قيام و نگاهدارى حيات به وسيله او همه جوانب آن را
شامل مىشود؛ او نگاهبان نظام حركت كهكشان است تا ستارگان آن با ستارگان ديگر
كهكشانها برخورد پيدا نكنند، به همانگونه كه قائم نظام اتوم است تا الكترونها و
پروتونهاى آن چنان كه بايد بر گرد يكديگر دوران كنند.
در اجتماع نيز همچون كيهان، واجب است كه نظام اسلام حكمفرما باشد،
يعنى نظامى كه خداوند متعال مقرر داشته كه نه تنها نظام طبيعت- و از جمله آن طبيعت
بشر- را مىداند، بلكه به روان كردن اين نظام قيام مىكند.
/ 504 «الْقَيُّومُ- برپا
دارنده.» قيوم صيغه مبالغه از قيام است، و قيام در آيات كتاب مبين بيش از يك بار