«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ
لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ
تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا
تَعْلَمُونَ- جنگ بر شما نوشته و واجب شد؛ و گاهى از چيزى بدتان مىآيد كه خير
شما در آن است، و گاهى چيزى را دوست مىداريد كه شرّ شما در آن است، و خدا مىداند
و شما نمىدانيد.» حق محور انسانى رسالتى و امت مؤمن است، نه دوست داشتن و دوست
نداشتن تنها، و بدان سبب چنين است كه حق براى انسان سودمند است و باطل زيانبخش،
على رغم آنكه نفس تمايل به باطل دارد و چنان مىپندارد كه آن براى او شايستهتر
است. و خدا حق را تعيين مىكند، ولى مردم هميشه آن را نمىدانند، چرا كه هواها و
شهواتى كه باطل را در نظر ايشان مىآرايد و آن را براى ايشان به صورت حق جلوه
مىدهد، هميشه از اين حق آگاهى ندارند.
فتنه از كشتن سختتر است
[217] آيا جنگ در ماههاى حرام روا است يا نه؟
هرگز، ولى براى قرآن اين سؤال اساسى نيست، بلكه سؤال اساسى چنين است:
چه چيز بايد هدف از جنگ باشد تا مقياس دين شود؟
«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ
فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ
الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ
الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ- از تو درباره ماهى كه جنگ در
آن حرام است مىپرسند؛ بگو كه جنگ در آن گناهى بزرگ است، و گناه بازداشتن مردم از
راه خدا و كافر شدن به او و مسجد الحرام و بيرون راندن ساكنان آن از آن هم در نزد
خدا گناهش بزرگتر است، و گناه فتنه از گناه كشتن بزرگتر است.» مقصود از فتنه در
اين جا چيست؟
گرفتن آزادى انسان و گرفتن حقوق وى و مجبور كردن او به پذيرفتن كفر،