چيزى كه ديدن يا داشتن آن وى را خوش آمده است؛ و از آن است عجب داشتن
به خود و از خويشتن خوش آمدن شخص.
[ألدّ]: الد كسى را گويند كه سخت، دشمن است و لدّه يعنى در مخاصمه
بر او پيروز شد.
210 [ينظرون]: نظر، در اين جا به معنى انتظار است. و اصل معنى نظر
طلب و خواستار شدن فهم يك چيز است. و از آن روى به معنى انتظار به كار مىرود كه
شخص منتظر، خواستار دريافت چيزى مورد توقع است. و اگر معنى انديشيدن در قلب باشد،
بدان سبب است كه شخص متفكر از اين راه خواستار معرفت است؛ و چون با چشم باشد معنى
خواستار ديدن شدن دارد.
[ظلل]: جمع ظلة به معنى سايهبان از خورشيد و چتر است؛ و ابر را به
همين جهت ظلة مىنامند.
[الغمام]: ابر نازك سفيد است بدان سبب كه يغمّ يعنى مىپوشاند.
212 [زين]: زينت حقيقى چيزى است كه مايه زشتى در دنيا و آخرت نباشد؛
و آنچه او را در يك حالت زينت مىدهد نه در حالت ديگر از ظاهر چيز.