علامت اوّل: آنان چندان كتاب را تحريف كردند كه با مصالح آن توافق
پيدا كرد، و چون مصالح و منافع ايشان با يكديگر متفاوت بود، و هر گروه كتاب را بنا
بر مصلحت خود تفسير مىكرد، در خود كتاب با يكديگر اختلاف پيدا كردند، و بدين گونه
كتاب خدا كه راهى براى رسيدن به توحيد و يگانگى بود وسيله جدايى و اختلاف كلمه شد؛
كتاب حق بود و در نزد ايشان كتاب هواى نفس شد.
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ
بِالْحَقِ- اين بدان جهت است كه خدا كتاب را به حق فرو فرستاد.» و بر مردمان
واجب كرد كه چيزها و اشخاص را به آن بسنجند و اهواء خود را بر وفق اصول و مبادى آن
محدود كنند، اما علماى منحرف مردم را از كتاب گمراه كردند و در آن به اختلاف
افتادند.
«وَ إِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِي الْكِتابِ
لَفِي شِقاقٍ بَعِيدٍ- و كسانى كه در كتاب اختلاف كردند سخت از يكديگر
جدا و گسستهاند.» آنان نسبت به حق سركشى و تمرد كردند. خداوند متعال به اين
گمراهان و گمراه كنندگان اهل كتاب سختترين عذاب را وعده داده است؛ براى چه؟
براى آنكه ايشان بهترين چيزى را كه مردم مالك آن بودند ربودند؛ ايمان
و هدايت و عقل مردم را ربودند و آنان را روانه دوزخ كردند، و اين همه براى رسيدن
به بعضى از منافع مادّى بود؛ بر امت واجب است كه از خواب غفلت بيدار شود و اين
دزدان را بشناسد و دستهاى ايشان را قطع كند و به عقل و هدايت خداداد خود بازگردد.
/ 316 [177] علامت دوم: نظر قشرى به دين داشتن است و ژرف شدن اين
قشريگرى و ستبر شدن امور قشرى تا آن حد كه قضاياى اساسى را خود پنهان كند.
سبب اين امر از يك سو اختلافات خانوادگى است، و از سوى ديگر،