كرد. پس چگونه مىتوانيم خود را بپرستيم و از پرستيدن خدا چشم
بپوشيم؟ بهتر است از خود بيرون آييم و با آنچه خدا در زمين براى ما آفريده است
زندگى كنيم.
«ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ-
سپس به آسمان پرداخت.» و به قدرتهاى واسعه خود به آن توجّه كرد.
«فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ-
پس آنها را به صورت هفت آسمان درآورد.» آسمانهاى فراوانى كه جز اندكى از آنها را
نمىشناسيم.
«وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ-
و او به هر چيز توانا است.» پس او دانا و تواناست و ما ناتوان و نادانيم، و چه
نيكوتر از آنكه به پرستش او بپردازيم و از اين راه به قدرت و علم برسيم كه دو مايه
تمايز اساسى انسان است.
و اين امر چگونه صورت خواهد پذيرفت؟
اين داستان در آيات آينده پاسخ سؤال بالا را خواهد داد.