شويم و از آن پرهيز كنيم. مىگويد: نفاق بدان مىماند كه كسى چيزى
بخرد و پول آن را بدهد، ولى فروشنده كالا را به او تسليم نكند، كه در اين صورت
مالش را از دست داده و به كالاهاى مورد نظر خود دسترس پيدا نكرده است. به همين
گونه است كه منافق دنيا را با از دست دادن آخرت مىخرد، و حق و هدايت را مىدهد تا
سعادت در دنيا را تحصيل كند، پس به اين يك نمىرسد و آن را از دست مىدهد.
«أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ
بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ-
آنان كسانيند كه گمراهى را با از دست دادن هدايت خريدند، پس تجارتشان سودى نداشت و
رهيافته نبودند.» [17] و قرآن براى آنكه طرف ديگرى از نفاق را بر ما مكشوف كند،
مثل ديگرى مىزند
«مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً
فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ-
مثل ايشان همچون مثل كسى است كه آتشى افروخت و چون اطراف خود را روشن كرد، خدا
روشنى را نابود كرد.» و چيزى در برابر او جز دود و خاكستر باقى نماند.
«وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ-
و آنان را در تاريكيهايى گذاشت كه چيزى در آن نمىديدند.» هدايت، نورى است كه خدا
براى انسان مىافروزد، و منافق، نزديك نور بود و ظاهرا/ 110 به آن ايمان آورد، و
بسا كه در لحظه پاكيزهاى از لحظههاى عمر خود به آن حقيقة مؤمن بود، ولى سرانجام
بر اثر فشار شهوتها و تسليم شدن به اراده طاغوتهاى اجتماع فاسد به آن كفر ورزيد، و
خدا نور هدايت را از او گرفت و چيزى جز تاريكى و نابينايى براى او باقى نماند.
[18] «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ-
كر و گنگ و كورند، پس بازنمىگردند.» منافقان همه مشاعر و تواناييهاى خود را از كف
مىدهند. قدرت بر شنيدن و بر سخن گفتن و بر ديدن را از دست مىدهند، و در نتيجه
قدرت بر زندگى از اختيار