اسم الکتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام المؤلف : جمعی از نویسندگان الجزء : 1 صفحة : 49
انتخاب نام از طرف خداوند متعال
میگویند: چون امام حسن علیهالسلام متولد شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام
به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: «برای او نامی انتخاب کن.» حضرت علی علیهالسلام گفت: «در انتخاب نام او بر حضرت رسول صلی الله علیه و آله سبقت نمیگیرم». پس او را خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آوردند. پیامبر
صلی الله علیه و آله و سلم زبان خود را در دهان امام حسن علیهالسلام کرد و
زبان آن حضرت را مکید، سپس از امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: «چه نامی
برای او انتخاب کردی؟» حضرت علی علیهالسلام فرمود: «من در انتخاب نام
او بر شما سبقت نمیگیرم.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «من نیز بر
پروردگار خود سبقت نمیگیرم.» پس حق تعالی به جبرئیل فرمود که: «برای
محمد، پسری متولد شده است، بسوی زمین برو و سلام مرا به او برسان و او را
تبریک و تهنیت بگو و به او بگو که: علی نسبت به تو به منزلهی هارون است
نسبت به موسی، پس اسم پسر هارون را بر او بگذار.» جبرئیل فرود آمد و امر حق تعالی را بیان کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از او پرسید: «اسم او چه بود؟» جبرئیل گفت: «اسم او شبر بود.» حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زبان من عربی است.» جبرئیل گفت: «نام او را حسن بگذار.» پس او را حسن نام کردند که در لغت عربی شبر به معنای حسن است. چون
امام حسن علیهالسلام متولد شد، حق تعالی به جبرئیل وحی کرد که: «برای
محمد پسری متولد شده است، برو به تبریک و تهنیت بگو، و به او بگو که: علی
نسبت به تو به منزلهی هارون است نسبت به موسی، پس بر او نام پسر دیگر
هارون را بگذار.» جبرئیل نازل شد و بعد از تبریک و تهنیت، پیغام خداوند را رساند، حضرت فرمود: «نام آن پسر چه بود؟» جبرئیل گفت: «شبیر». حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود: «زبان من عربی است.» جبرئیل گفت: «او را حسین نام کن که به معنی شبیر است.» پس نام او را حسین گذاشتند. [1] . در
روایت دیگری، اسماء بنت اسد عمیس میگوید: من قابلهی امام حسن
علیهالسلام بودم، چون آن حضرت متولد شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
آمد و گفت: «ای اسماء! فرزند مرا بیاور، پس آن حضرت را در جامهی زردی
پیچیدم و به خدمت حضرت بردم.» رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا من شما را نهی نکرم که فرزندی که متولد میشود را در جامهی زرد نپیچید؟» پس
او را در جامهی سفیدی پیچیدم و به خدمت آن حضرت بردم. پیامبر صلی الله
علیه و آله و سلم در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس از
امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسید: «چه نامی را برای او انتخاب کردهای؟» امیرالمؤمنین
علیهالسلام گفت: «من در انتخاب نام او بر شما سبقت نگرفتم.» رسول خدا صلی
الله علیه و آله فرمود: «من نیز در انتخاب نام او بر پروردگار خود سبقت
نمیگیرم.» پس جبرئیل نازل شد و گفت: «خداوند بلند مرتبه به تو سلام
میرساند و میفرماید که بر او نام پسر بزرگ هارون را بگذار.» پس حضرت نام
او را حسن انتخاب کرد. چون روز هفتم شد، رسول اکرم صلی الله علیه و آله
دو گوسفند ابلق، برای عقیقهی او کشت. به اسماء که قابله بود یک ران با یک
اشرفی داد. همچنین سر او را تراشید و موی سرش را با نقره کشید و به
اندازهی آن صدقه داد و سرش را به خلوق که بوی خوشی بود مخلوط کرد و فرمود:
«ای اسماء! خون عقیقه را بر سر فرزندان مالیدن از کارهای جاهلیت است.» [2]
. از امام صادق علیهالسلام مرویست که: حق تعالی نام امام حسن
علیهالسلام را با جامهی حریری از جامههای بهشت برای رسول خدا صلی الله
علیه و آله هدیه فرستاد. و به روایت دیگر: نام آن حضرت را که بر حریری
نوشته بود فرستاد و حضرت رسالت صلی الله علیه و آله، نام امام حسین
علیهالسلام را از آن مشتق کرد. [3] .