نمودهاند.
اكثر متكلّمين بر رأى اوّل بوده و حكماء و گروهى از متكلّمين رأى دوّم
را اختيار كردهاند و از نظر ما حقّ همين است.
چنانچه گفتهايم:
محقّقا اعاده معدوم و برگرداندن آن عينا ممتنع است.
و اينكه گفتيم « بعينه » بخاطر آنستكه محلّ نزاع اعاده معدوم با تمام
مشخّصات و عوارضش مىباشد پس در تجلّى حقتعالى تكرار نبوده و در هر آنى
براى حضترش شأنى جديد مىباشد نيست احدى همتا و مانندش و در هر شيئ
آيه و نشانهاى است كه دلالت بر واحد بودنش دارد.
شرح فارسى:
توضيح
اختلافست بين اهل فنّ در اينكه شيئ بعد از معدوم شدنش آيا ممكن
است با تمام خصوصيّاتى كه دارا بود دو مرتبه موجود شود يا محال است:
بسيارى از متكلّمين قائل بامكان و كلّيّه حكماء و برخى از اهل كلام،
آنرا مستحيل دانسته البتّه حقّ با طائفه دوّم است.
قائلين به امتناع خود دو دسته شدهاند بعضى امتناع را بديهى و جماعتى
نظرى دانستهاند و شرح آن در ذيل ذكر مىشود:
قوله: فلا تكرار فى تجلّيه تعالى الخ: مرحوم مصنّف در حاشيه فرموده اين عبارت
اشاره است بقول عرفاء كه گفتهاند:
در تجلّى حضرت حق تعالى تكرار نيست و براى اين كلام سه تفسير نقل
نمودهاند:
1- براى تجلّى فعلى حضرتش تطوّرات و مراتبى است كه هيچكدام از
آنها تكرار نمىشوند زيرا همانطورى كه امكان ندارد دو صورت يا دو صدا يا دو
حركت نسبت بدو زمان از جميع جهات با هم، متماثل باشند نسبت بدو زمان نيز
غير ممكن است اين دو صدا يا دو حركت تماثل داشته باشند لذا هر كدام از اين