احوال دانسته با اينكه اين صفت براى ذات در هر دو حالت وجود و عدم ثابت
است پس تعريف ياد شده جامع افراد نيست.
شارح مواقف از اين اعتراض جواب داده و گفته است:
مقصود از اينكه گفتهاند « حال صفت براى موجود است» اينستكه
صفت اجمالى موجود مىباشد يعنى در گاهى از اوقات نه آنكه بطور دائم صفت
براى آن محسوب شود.
و نيز اين اشكال به كسانى وارد است كه گفتهاند معدوم ثابت و در حال
عدم متّصف باحوال مىباشد ولى بعقيده آنانكه معدوم را ثابت ندانسته يا در
صورت اعتقاد به ثبوت آنرا متّصف به احوال نمىدانند اين اعتراض از اصل
ساقط مىباشد.
مصنّف سپس مىفرمايد:
پس از نقل قول قائلين به حال اينك به بطلان اينقول اشاره كرده و
مىگوئيم:
شرح فارسى:
توضيح
اعتراض كاتبى و جواب شارح مواقف
كاتبى در مقام انتقاد از اين تعريف گفته:
اين تعريف جامع افراد نمىباشد زيرا قائلين باين حدّ به سه چيز
معتقدند:
1- آنكه حال صفت است براى موجود.
2- معدومات ثابت هستند (نه موجود).
3- جوهريّت حال است و براى معدومات ثابت مىباشد.
و بديهى است كه جوهريّت براى ذوات ثابت است چه در حال وجود و
چه در حال عدم، پس اينكه گفتند حال صفت است براى موجود صحيح نيست.