مدركات منبسط و گسترده شده بدون اينكه از مقام شامخش تجافى و تنزّل پيدا
كرده باشد بلكه هر مدركى در مرتبه خودش با مدرك متّحد است لذا متخيّل با
نفس در مرتبه خيال و همچنين ساير مدركات نسبت به مدركات خود حتّى معقول
با عقل در مرتبهاى كه بواسطه معقولات مطلقه و مرسله كه داراى احاطه هستند
ظاهر شده متّحد است نه با عقل در مرتبه سرّ و خفاء و در حقيقت بايد گفت:
درمورد اتّحاد عقل با معقول مدرك با نور فعلى مدرك اتّحاد دارد ولى
اين نور چون مانند معناى حرفى است نسبت ذات مدرك و قوام و ظهورش وابسته
به وجود و قوام مدرك مىباشد و از طرفى ديگر بين مراتب مدرك اصل محفوظ و
سنخى باقى و ثابت مىباشد لا جرم مدرك با مدرك متّحد مىباشد.
البتّه بايد توجّه داشت كه اتّحاد در دو موضع بحسب وجود مىباشد نه
باعتبار مفهوم چه آنكه مفاهيم مثار مغايرت بوده و بر آنها كثرت مترتّب مىباشد.
شرح فارسى:
توضيح
مراد قائلين باتّحاد عاقل با معقول و مورد استعمال آن
قبلا گفتيم ماهيّات خارجى را معلوم بالعرض و صور ذهنيّه آنها را معلوم
بالذّات گويند، اينك مىگوئيم مراد از بحث اتّحاد عاقل با معقول اينستكه نفس
با معقول بالذّات متّحد است نه با معقول بالعرض چنانچه بعضى اينطور تصوّر
كرده و از محلّ بحث بدور افتادهاند زيرا اين عنوان را در دو مورد بكار بردهاند كه
در هر دو صحبت اتّحاد عاقل با معقول بالذّات است:
1- مقام كثرت در وحدت و گفتهاند مراد اينستكه مدركات و معقولات
در عين حاليكه متكثّر هستند معذلك تمام در وجود عاقل كه نفس ناطقه باشد
بنحو اعلى منطوى مىباشند و منظور از انطواء بنحو اعلى همان اتّحاد است
چه آنكه فوق آن مرتبهاى تصوّر نمىشود.