قوله: ناعتا له: حال است از ضمير « هو » در و هو غير قائم يعنى اينطور
نيست كه اين معلوم كلّى و جوهرى قائم به ذهن بوده در حاليكه صفت براى ذهن
باشد تا از باب قيام بموصوف وابسته و قائم به ذهن فرض گردد.
قوله: بل حاصل فيه: يعنى حاصل فى الذّهن.
قوله: فحينئذ لا يرد الاشكال: كلمه « حينئذ » يعنى حين يفترق القائم بالذّهن
من الحاصل فيه.
شرح عربى: و تصوّره انّه اذا فرض مشكّل محفوضا بمرآت من بلّور او ماء من جميع
الجوانب بحيث انطبع صورته فيها فههنا امران:
احدهما: شيئ ليس قائما بالمرآت و لكنّه فيها و هو ذو الصّورة.
و ثانيهما: شيئ قائم بالمرآت و هو نفس الصّورة المنطبعة فقس عليه ما فى
مرآت الذّهن هذا مذهبه و فيه ما فيه.
ترجمه: و تصوّر كلام قوشجى آنستكه بگوئيم:
وقتى جسمى مشكّل را كه در وسط آئينهاى از بلّور يا آب واقع شده و آب
يا آئينه از جميع جوانب بآن احاطه نموده بطورى كه صورت آن جسم در ايندو
متشكّل و منطبع مىباشد ملاحظه كنيم در اينجا دو امر وجود دارد:
1- شيئ كه قائم به آئينه نبوده ولى در عين حال در آئينه مىباشد و آن
صاحب شكل و صورت مىباشد.
2- شيئ كه قيامش به آئينه است و آن نفس صورت و شكلى است كه
در آئينه منتقش گرديده و پس از تصوّر اين امثال مىتوان آنچه در آئينه ذهن منطبع
مىگردد بآئينه خارجى و صورت در آن قياس كنى و اينست مرام و مسلك
قوشجى ولى بنظر ما در آن اشكال و مناقشه مىباشد.