تقسيم عبارتست از اضافه كردن قيدى از قيود به مقسم كه بواسطه آن
قسمى توليد شود، پس مقسم امر واحدى است و قيود متعدّد كه باعتبار قيود اقسام
حاصل مىگردد پس در اتمام اين مقيّدات مقسم كه همان امر واحد است موجود
مىباشد.
شرح عربى:
و الثّانى
ما اشير اليه بقولنا:
كذالك، اى يعطى اشتراكه، اتّحاد معنى العدم.
اذ لا تمايز فى العدم، و الوجود نقيضه و نقيض الواحد واحد و الّا ارتفع
النّقيضان.
ترجمه:
دليل دوّم
دليل دوّم بيانى است كه با قولمان بآن اشاره نموده و گفتهايم:
همچنين اعطاء و افاده مىكند اشتراك وجود را اتّحاد معنائى كه در عدم
مىباشد، چه آنكه تمايز و جدائى در عدم نبوده و چون وجود نقيض عدم است و
نقيض واحد بايد واحد باشد و در غير اينصورت هر دو نقيض بايد مرتفع گردند
لا جرم وجود نيز واحد است.
شرح فارسى:
توضيح
دليل دوّم بر مشترك معنوى بودن وجود دليلى است كه بطور اشاره در
مصراع دوّم بيت گذشته بيان شد و آن اينست كه:
عدم داراى يك معنى است زيرا تمايز و تغاير و دوئيّت در عدم نيست و
چون وجود نيز نقيض عدم مىباشد لذا بايد داراى معناى واحدى باشد كه با آن
معنا مشترك بين اقسامش فرض گردد زيرا در غير اينصورت لازم مىآيد كه
نقيضان يعنى وجود و عدم مرتفع شوند و آن نيز امر مستحيل و غير ممكنى است.