6- اسم مفعول اسمى است كه از « يفعل » يعنى فعل مضارع متعدّى مجهول مشتق شده تا دلالت كند بر كسى كه فعل
بر او واقع شده و صيغه آن از فعل ثلاثى مجرّد بر وزن مفعول مىآيد اعم از آنكه
لفظا چنين بوده همچون مضروب يا تقديرا بر وزن مفعول باشد مانند مقول و مرمى چه
آنكه مقول در اصل مقوول بوده سپس به مناسبت ثقيل بودن ضمّه بر واو آن را به قاف
نقل داده بعد بخاطر التقاء ساكنين بيسن دو واو يكى از آن دو را حذف كرديم مقول شد
و نيز مرمى در اصل مرموى بوده واو و ياء چون در يك كلمه جمع بودند واو را از جنس
ياء كرده و در آن ادغام نموديم واو و ياء چون در يك كلمه جمع بودند و او را از جنس
ياء كرده و در آن ادغام نموديم و سپس به مناسبت ياء ما قبلش را مكسور كرديم مرمىّ
شد.
و امّا اسم مفعول از غير ثلاثى مجرّد همچون اسم فاعل آن بوده با اين
فرق كه ما قبل آخرش مفتوح است همچون مدخل و مستخرج.
7- اسم مفعول عملى را كه فعل مضارع مجهول نموده مىنمايد و همان شرائطى
كه در عمل اسم فاعل گفتيم در اينجا نيز بايد باشند مانند: زيد مضروب غلامه در اين
مثال « مضروب » اسم مفعول بوده و « غلامه » را از باب نائب فاعل بودن رفع داده و همان طورى كه مىبينيم بر
مبتداء يعنى « زيد » اعتماد دارد.
8- و امّا استخراج اسم فاعل و مفعول از جملات مذكور و ذكر آنچه اين دو
اسم بر آن اعتماد كردهاند:
الف: المجرمون (اسم فاعل با الف و لام مىباشد) ناكسوا (اسم فاعل است
كه بر مبتداء يعنى « المجرمون »
اعتماد كرده)
ب: المتقين (اسم فاعل با الف و لام مىباشد) آخذين (اسم فاعل است كه
بر ذو الحال يعنى المتّقين اعتماد كرده)
ج: متّخذ (اسم فاعل بوده كه بر حرف نفى اعتماد كرده) المضلّين (اسم
فاعل با الف و لام است)
د: كاشفات (اسم فاعل بوده كه بر مبتداء اعتماد كرده) ممسكات (اسم
فاعل بوده كه بر مبتداء اعتماد كرده)