اسم الکتاب : بیان المراد؛ شرح فارسی بر اصول الفقه المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد الجزء : 1 صفحة : 260
لذا حقّ اينستكه بگوئيم:
هيئت و صيغه « افعل » براى نسبت خاصّى كه بين متكلّم و مخاطب و
مادّه قائم است وضع گرديده.
و مقصود ما از « مادّه » حدث و فعلى است كه مفاد هيئت بر آن واقع
گرديده نظير: ضرب و قيام و قعود در كلمات: اضرب و قم و اقعد.
و طبق اين تقرير از صيغه و هيئت امر سه عنوان انتزاع مىگردد:
طالب، مطلوبمنه، مطلوب.
مراد از « طالب » متكلّم و آمر و از « مطلوبمنه » مأمور و از « مطلوب » مادّه و فعلى است كه آمر مأمور را بر ايجادش
تحريص و ترغيب نموده مىباشد.
در نتيجه وقتى مىگوئيم: اضرب
اينكلمه دلالت دارد بر نسبت طلبى كه بين ضرب و متكلّم و مخاطب
مىباشد و معناى اين دلالت آنستكه متكلّم ضرب را بر عهده مخاطب گذارده و وى را
بطرف ايجادش برانگيخته و تحريكش نموده و داعى و باعث بر ايجاد آنرا در نفس او قرار
داده است.
بيان مراد
قوله: و نحوها: يعنى هركلمهاى كه معناى صيغه افعل يعنى طلب را داشته باشد همچون امر
غائب و اسم فعل.
قوله: فى معنى واحد: و آن طلب مىباشد و خصوصيّات
هريك از اينمعانى بكمك قرينه استفاده مىشود.
قوله: لكن ليس هو واحدا من هذه المعانى: ضمير « هو » به « معنى واحد» راجع است.
قوله: وضعت لافادة نسبة خاصّة: كلمه « وضعت » صفت است براى « هيئات الاخرى» و مقصود از نسبت خاصّه معناى ربطى و حرفى مىباشد.
قوله: و لم توضع لافادة معان مستقلّة: ضمير نائب فاعلى در « لم توضع» به هيئت افعل راجع
بوده و مراد از معانى مستقلّه همان معانى اسميّه مىباشند.
اسم الکتاب : بیان المراد؛ شرح فارسی بر اصول الفقه المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد الجزء : 1 صفحة : 260