و فراوان مىباشد زيرا معرب عبارتست از كلمهاى كه از شباهت سابق
الذّكر سالم و عارى باشد مثل دو كلمه « ارض » و « سما » و پرواضح
است وقتى اسمى هيچيك از شباهات ياد شده بحرف را نداشته باشد برطبق اصل اوّلى بايد
معرب گردد.
لغات در اسم
كلمه « اسم » داراى لغاتى
است كه ذيلا ذكر مىشوند:
1- سما:
بضمّ سين با الف مقصوره.
2- اسم:
بضمّ همزه.
3- اسم:
بكسر همزه.
4- سم:
بضمّ سين.
5- سم:
بكسر سين.
6- سمى:
بروزن رضى.
شارح گويد:
شش لغت در « اسم » را در بيتى باين گونه بنظم درآوردم:
اسم بضمّ الاوّل و الكسر
مع همزة و حذفها و
القصر
يعنى اسم را با ضمّه اوّلش و كسر آن بخوان يكبار با همزه مضموم و
مكسور و بار ديگر با حذف همزه بلكه با سين مضموم و مكسور قرائت نما و بار سوّم با
الف مقصوره و سين مضموم و مكسور بخوان.
قوله: و معرب الاسماء: از قبيل
اضافه صفت بموصوف است و تقدير آن الاسماء المعربه مىباشد.
قوله: اخّره: ضمير فاعلى
به مصنّف و ضمير مفعولى به معرب راجع است.
قوله: بخلافه: يعنى بخلاف
معرب.
قوله: لانّه قد سلما من شبه الحرف السّابق: ضمير در « لانّه » به معرب راجع