همانطوريكه قبلا اشاره كرديم فعل مضارع در صورتى نون تأكيد را
مىپذيرد كه با هل استفهاميّه يا لام امر غائب يا لاء ناهيه همراه باشد و الّا در
صورتيكه مجرّد از آنها بيايد نون تأكيد بآن ملحق نمىگردد.
تتمّه مبحث علائم فعل
شارح گويد:
اگر كلمهاى برزمان گذشته دلالت نمود ولى علامت فعل ماضى كه « تاء » باشد نپذيرفت همچون لفظ « شتّان » يعنى جدا شد يا برزمان حال و
يا استقبال دلالت كرد امّا كلمه « لم جازمه» را كه از خواصّ و علائم فعل مضارع است قبول نكرد مانند « اوّه » يعنى رنج و درد مىبرد قطعا
كلمه مزبور فعل نبوده بلكه طبق گفته مصنّف در كتاب « عمده » اسم فعل مىباشد.
قوله: محلّ فيه: ضمير در « فيه » به امر عود مىكند.
قوله: فليس بفعل: ضمير در « ليس » به الامر بمعناى مفهم الامر
راجع است.
قوله: بل هو اسم الفعل: ضمير « هو » به الامر بمعناى مفهم الامر
عود مىكند و مقصود از « اسم الفعل» اسمى است كه معناى فعل را دارد چنانچه شرح مفصّل و مبسوط آن
انشاء اللّه در مبحث اسماء افعال و اصوات خواهد آمد.
قوله: و قابل النّون ان لم يفهم الامر فهو فعل مضارع: يعنى كلمهاى كه نون تأكيد را قبول مىكند اگر معناى امر را نفهماند
پس از آن فعل مضارع است نه امر مانند هل يضربنّ يا ليضربنّ.
قوله: على حدث ماض: مقصود از « حدث » در اينجا زمان مىباشد.
قوله: فهى اسم فعل ايضا: ضمير « هى » به كلمه راجع بوده و لفظ « ايضا » اشاره است باينكه گفته شد اگر
كلمهاى معناى امر داشته ولى نون تأكيد نپذيرد