باتّفاق ارباب ادب معرب است مگر دو صيغه آنكه جمع مؤنّث غائب و جمع مؤنّث حاضر باشد.
قوله: و بناء الثّانى: يعنى اتّفاق است كه ثانى يعنى ماضى در تمام صيغ مبنى است.
قوله: و الاختلاف فى الثّالث: يعنى برخى امر را معرب و گروهى مبنى مىدانند.
مؤلّف گويد:
مقصود از « امر » امر حاضر است نه غائب چه آنكه امر غائب مضارع مجزوم بوده كه قطعا معرب است و در اعرابش اختلافى نمىباشد.
قوله: و قدّم الاوّل: ضمير فاعلى در « قدّم » به مصنّف راجع است و مقصود از « الاوّل » فعل مضارع است.
قوله: لشرفه بالاعراب: ضمير مجرورى در « لشرفه » به الاوّل راجع است.
قوله: فقال: يعنى فقال المصنّف.
قوله: يقع بعد لم: ضمير در « يقع » به فعل مضارع راجع است.
قوله: فانّه يقال فيه: ضمير در « فانّه » بمعناى « شأن » بوده و ضمير در « فيه » به « يشم » راجع است.
متن: «13»
و ماضى الافعال بالتّاء مز و سم
بالنّون فعل الامر ان امر فهم
تجزيه و تركيب
ماضى: مضاف، مفعول مقدّم براى « مز ».
الافعال: مضاف اليه.
بالتّاء: جارّ و مجرور، متعلّق به « مز » مىباشد.
واو: عاطفه.