مشروط باينكه قرينه و بيانى كه نماينده و مميّز خبر از مبتداء بوده
در بين نباشد مانند:
زيد صديقك (زيد دوست تو است).
شاهد در « صديقك » بوده كه خبر است و از حيث تعريف با مبتداء متساوى است و چون قرينهاى
كه خبر بودن آن از مبتداء را مشخّص كند وجود ندارد از اينرو لازم است برطبق اصل
مؤخّر آمده و مبتداء را مقدّم قرار دهيم تا بدينوسيله از التباس و اشتباه خبر ما
مبتداء اجتناب و دورى نموده باشيم.
بنابراين اگر در مورد مزبور قرينه و مبيّنى وجود داشته باشد كه
بواسطهاش بتوانيم خبر را از مبتداء تشخيص دهيم تقديم آن برمبتداء جايز مىباشد
مانند آنچه در قول ابن خطّاب وارد شده:
بنونا بنو ابنائنا و بناتنا
بنوهنّ ابناء
الرّجال الاباعد
يعنى پسران پسران ما، پسران ما هستند و دختران ما، پسرانشان از جمله
پسران مردمان دور از ما مىباشند.
شاهد در « بنونا » است كه خبر است از « بنو ابنائنا» و برآن مقدّم شده و مجوّز اين تقديم وجود قرينه مىباشد
زيرا در حقّ پسران پسران يعنى نوهها مىتوان گفت كه ايشان پسران ما هستند ولى عكس
آن صحيح نيست از اينرو « بنونا » را نمىتوان مبتداء و « بنو ابنائنا» را خبر آن قرار داد.
سپس مصنّف گويد:
و همچنين تقديم خبر برمبتداء در جائيكه فعل باشد ممتنع است.
شارح گويد:
مقصود از « فعل » فعلى است كه ضمير مستترى را كه بمبتداء رجوع مىكند رفع داده باشد
مانند:
زيد قام (زيد ايستاد).
شاهد در « قام » است كه خبر از « زيد » بوده و ضمير « هو » را كه در