امّا وجه تراخى و مؤخّر بودن رتبه حرف از اسم و فعل اينستكه:
اركان و اجزاء عمده كلام يا اسم بوده و يا فعل و از حرف بعنوان اجزاء
زيادى و غير ركنى استفاده مىكنند.
توضيح و شرح
اجزائيكه كلام را تشكيل مىدهند بردو قسم هستند:
1- اجزاء
اصلى و عمده.
2- اجزاء
فرعى و فضله.
عمده عبارتست از چهار جزء باين شرح:
مبتداء، خبر، فاعل، نائب فاعل.
و مقصود از « عمده » آنستكه كلام در تحقّقش محتاج بآن بوده و مستحيل است بدون آن تحقّق
يابد.
و در مقابل فضله است و مقصود از آن كلماتى است كه كلام در تحقّق و
تكوّنش نيازى بآنها ندارد همچون:
مفاعيل، حال، تميز.
و گاهى برآنچه زائد براصل مراد باشد اطلاق مىنمايند و زمانى آنرا
برمعانى اضافى و ربطى همچون حروف نسبت دهند.
و بهرتقدير حروف هميشه بعنوان فضله و معناى ربطى مورد استفاده قرار
گرفته ولى اسماء و افعال اينطور نيستند از اينرو از نظر رتبه داراى شرافت بوده
فلذا مصنّف حرف را با كلمه « ثمّ » كه مفيد دنائت مرتبه و تراخى رتبه است بآنها عطف كرد.