و قيد دوّم يعنى « غير المزيد» مثل « بحسبك » در مثال « بحسبك درهم» را داخل مىنمايد چه آنكه لفظ « باء » در « بحسبك » زائده است
از اينرو دخولش بر « حسبك » مانع از
مبتداء بودن آن نبوده لذا « درهم » خبر و « بحسبك » مبتداء
مىباشد.
مضافا باينكه علّامه كافجى استاد ما معتقد است كه « بحسبك » خبر مقدّم و « درهم » مبتداء مؤخّر مىباشد و دليلش
براين رأى رعايت معنا است زيرا در واقع از « درهم » خبر داده شده كه براى مخاطب كافى بوده نه از « بحسبك » از اينرو رعايت معنا مقتضى است كه « بحسبك » خبر مقدّم فرض شده و « درهم » مبتداء مؤخّر.
و قيّد سوّم يعنى مخبر عنه اسماء افعال را خارج مىنمايد چه آنكه اين
اسماء اگرچه اسم و مجرّد از عوامل لفظى بوده ولى چون مخبر عنه واقع نمىشوند از
اينرو مبتداء نخواهند بود فلذا در مثال: رويد زيدا كلمه « رويد » را نمىتوان مبتداء قرار داد.
تحقيق در قيد وارد نسبتبمبتداء وصفى
شارح سپس مىگويد:
اينكه در توصيف مبتداء وصفى گفته شد:
لازمست مكتفى به را رفع دهد با اين عبارت كلمه « قائم » در مثال « أقائم ابوه زيد» را خارج نموده و طبق آن نمىتوان « قائم » را مبتداء وصفى دانست زيرا مكتفى به را رفع نداده است.
مؤلّف گويد:
همانطوريكه قبلا گفتيم مقصود از « مكتفى به» كلمهاى است كه معناى كلام بآن تمام شود اگرچه خبر فرض نشده بلكه
جاى آن قرار گرفته باشد چه آنكه خبر متمّم معناى كلام است.