اسمى كه بواسطه الحاق « ال » علم بالغلبه شده در صورتيكه منادى واقع شده يا مضاف قرار گيرد الف و
لامش واجب است حذف شود در مقابل علمى كه بواسطه مضاف واقع شدن علم بالغلبه شده چه
آنكه در آن گفته شده نداء يا غير آن سبب ازاله اضافه از آن نمىگردد.
مثال علم بالغلبهاى كه پس از نداء الف و لامش حذف شده مانند: يا
اعشى چه آنكه قبل از نداء « الاعشى » بوده و آن علم است براى شاعرى در عرب سپس بعد از نداء الف و لامش حذف
گرديد.
و مثال علم بالغلبهاى كه بواسطه اضافه شدن الف و لامش حذف گرديده
مانند: هذه مدينة الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
شاهد در كلمه « مدينه » است كه پس از اضافه به « الرّسول » صلّى اللّه عليه و آله و سلّم الف و لامش حذف گرديد.
سپس مصنّف گويد:
و در غير ايندو گاهى حذف مىشود.
شارح گويد:
يعنى علمى كه بواسطه الف و لام علم بالغلبه شده در صورتيكه در غير
مورد نداء و اضافه استعمال گردد ديگر حذف « ال » از آن واجب نبوده بلكه گاهى و بطور ندرت الف و لام از آن حذف مىشود
مانند:
هذا عيّوق طالعا. اين ستاره عيّوق است در حاليكه بالا آمده است.
شاهد در « عيّوق » است كه « العيّوق » بوده و خبر
واقع شده و الف و لامش حذف شده و خبر نه نداء بوده و نه مضاف.