مقصود از « خطّ » نقش بوده همچون نقش « زيد قائم» روى كاغذ يا لوح.
و مراد از « عقد » قرار دادن بند انگشتان بطرز خاصّى است كه دلالت براعداد معيّن و
خاصّى دارد مثلا انگشت سبابه از دست راست وقتى بصورت حلقه درمىآوردند علامت عدد
10 مىباشد.
و منظور از « نصب » علامتى است كه طبق قرارداد بين جاعل و ديگران برمعنائى دلالت دارد
همچون چراغ قرمز كه علامت وقوع حادثه يا توقّف در سر چهارراهها مىباشد.
و از « اشاره » تكان دادن
دست و يا عضو ديگر بوده كه دلالت برمعنائى بنمايد.
پرواضح است كه چون هيچيك از اين امور صوت خارج از دهان نبوده لفظ
محسوب نشده و در نتيجه كلام نمىباشند.
تعبير به لفظ و قول درتعريف كلام و وجه هريك
شارح گويد:
مصنّف در اين كتاب كلام را به لفظ تعبير و تفسير نمود ولى در كتاب
كافيه از آن به قول ياد كرد و براى هريك مىتوان وجهى تقرير نمود.
امّا وجه تعبير به لفظ آنستكه قول چون به رأى و اعتقاد نيز اطلاق شده
و بايندو معنا نيز مىآيد لا جرم مشترك بين ايندو و معناى مورد نظر نيز بوده از
اينرو استعمالش در تعريف محظور و ممنوع است چه آنكه ارباب ادب تصريح نمودهاند كه
در تعريفات حتّى الامكان از الفاظ مجمل و مشترك استفاده نشود لذا مصنّف نيز براى
رعايت اين امر بجاى قول، در اين كتاب لفظ را استعمال نموده است.