اگر « ذا » كه بعد از « ما » و « من » استفهاميّه واقع شده در كلام ملغى نبوده (بهمان دومعنائى كه ذكر
گرديد) و نيز براى اشاره نباشد همچون ماء موصوله است مانند آنچه در كلام لبيد بن
ربيعه عامرى آمده:
الا تسئلان المرء ماذا يحاول
انحب فيقضى ام ضلال
و باطل
يعنى آيا نمىپرسيد از آن مرد كه آنچيزى كه طلب مىكند چيست؟
آيا نذر است كه بجاى مىآورد يا گمراهى و امر باطل و بيهودهاى است
يعنى آيا نذر كرده كه اينقدر در جمعآورى مال و خيالات واهى و بيهوده ساعى و كوشا
باشد كه جهت انجام نذرش بآن عمل مىكند.
شاهد در « ماذا » است كه كلمه « ذا » بمعناى ماء موصوله مىباشد.
بخلاف « ذا » در صورتيكه
در كلام ملغى باشد يعنى يا زائده بوده و يا مجموع « ما » و « ذا » يا مركّب از
« من » و « ذا » براى استفهام باشند كه در اينفرض « ذا » موصوله نيست مانند: لما ذا جئت.
و نيز بخلاف موردى كه « ذا » بمعناى اشاره باشد مانند آنچه در بيت ذيل آمده:
ماذا التّوانى الّذى احسست فى بدنى
امن هموم فراق ام من
المرض
يعنى اين سستى كه در بدنم حس مىكنم چيست؟ آيا از جهت هموم و غم فراق
و جدائى معشوق بوده يا بخاطر مرض در من پيدا شده.
شاهد در « ماذا » است كه چون كلمه « ذا » بمعناى اشاره مىباشد بدينترتيب « ذا » بمعناى موصول نمىباشد.
قوله: او من اختها: ضمير در « اختها » به ماء راجع است و مراد از « اخت بودن من»
اينستكه من استفهاميّه باشد.
قوله: بان تكون زائده: ضمير در « تكون » به « ذا » راجع است.
قوله: و لم تكن للاشارة: ضمير در « لم تكن» به « ذا » راجع مىباشد و اينجمله معطوف
است به « لم تلغ».