يعنى مرگ فانى مىكند كسانى را كه زره برخود استوار كرده و براسبانى
قرار مىگيرند كه تو در روز جنگ مىبينى ايشان را همچون مرغان موشگيرى كه
چشمانشان احول و دوبين است.
شاهد در « الاولى » است كه در مورد اوّل در عاقل و در موضع دوّم در غير عاقل استعمال
گرديده است.
سپس شارح گويد:
و در كلام مصنّف كه گفت « اولى » جمع « الّذى » است
همانطوريكه غير مصنّف نيز بهمين عبارت تعبير نموده تسامح مىباشد زيرا « اولى » جمع نبوده بلكه اسم جمع است
چه آنكه در محلّش مقرّر و ثابت است جمع آنستكه حروف مفرد در آن بوده باضافه علامت
جمع يا اگر علامت جمع در آن نيست همچون جمع مكسّر لااقلّ تمام يا برخى از حروف
مفرد را دارا باشد در حاليكه « اولى » نسبت به الّذى چنين نيست.
پس از آن مصنّف گويد:
و براى « الّذى » جمع ديگرى
وجود دارد و آن عبارتست از « الّذين » كه مطلقا مورد استعمال قرار مىگيرد.
شارح گويد:
اينكلمه بخلاف « اولى » صرفا در عاقل استعمال مىگردد و مطلقا با ياء مىآيد چه در حال رفعى
و چه نصبى و چه جرّى و هيچ اعرابى نمىپذيرد با اينكه على القاعده جمع چون از
خصائص اسماء بوده مىبايد لفظ « الّذين » معرب باشد ولى همانطوريكه گفتيم هيچ اعرابى را قبول نمىكند و شايد
سرّش اين باشد:
كه نسبت « الّذين » به « الّذى » همچون نسبت
ساير جموع به مفردات خود نمىباشد چه آنكه معمولا كلّيّه جمعها از نظر مدلول بيش
از آحاد و مفردهاى خود هستند ولى در اينجا اينطور نيست زيرا الّذى هم در عاقل و
هم