مقصود آنستكه اگر در اوّل اسم اشاره هاء تنبيه آورده شود ديگر الحاق
لام بآن جايز نمىباشد ولى از اتّصال و الحاق كاف بتنهائى منعى نيست چنانچه در قول
طرفة بن عبد البكرى چنين آمده:
رأيت بنى غبراء لا ينكروننى
و لا اهل هذاك
الطّراف الممدّد
يعنى ديدم اهل خاك را كه مرا در فضائل انكار نمىكنند و نه اهل اين
خيمههاى كشيده شده را.
شاهد در « هذاك » است كه با هاء تنبيه فقط كاف آمده بدون لام.
و نيز الحاق لام به تثنيه و جمع در صورتيكه با الف ممدود باشد ممتنع
و غير جايز است فلذا تانلك و اولآئلك صحيح نمىباشد.
قوله: او ما نزّل منزلته: يعنى منزله
بعيد.
قوله: لتعظيم او لتحقير: بعد و دورى
شيئ گاهى بواسطه ارتفاع زياد آن از شيئ ديگر است بطوريكه شيئ دوّم در مقامى بسيار
نازلتر از آن قرار دارد و زمانى بملاحظه انحطاط و مادون بودن آن بوده بنحوى كه
شيئ دوّم در مكانى بس اعلى و بالاتر از آن واقع شده است در صورت اوّل اگر بآن
بخواهيم اشاره نمائيم با الفاظ اشارهاى كه دالّ بربعد هستند بايد اشاره كرد
چنانچه در صورت دوّم نيز چنين است حال اگر شخص را كه نزديك ما بوده ولى داراى
احترام و عظمت است بخواهيم با اسم اشاره مورد خطاب قرار دهيم مناسب است كه او را
بمنزله شيئ عالى و مرتفع قرار داده و علوّ معنوى او را بمثابه ارتفاع و علوّ جسمى
و ظاهرى دانسته و از الفاظ اسم اشاره براى دور استفاده كنيم چنانچه اگر شخص را كه
نزديك بوده ولى از حيث مقام و منزلت بسيار پست و منحطّ مىباشد بخواهيم مشار اليه
قرار دهيم شايسته است آنرا بمنزله شيئى كه از نظر حسّ در سطح و طبقه بسيار پائينى
قرار گرفته نازل كرده و از اسم اشاره براى دور استفاده كنيم.