قوله: و هو فصل يخرج النّكرات: ضمير « هو » به « يعيّن المسمّى» راجع است.
قوله: يخرج المقيّدات: كلمه « مقيّدات » بصيغه اسم مفعول.
قوله: و هو المعرّف بالصّلة: مانند جائنى الّذى قام ابوه.
كه « الّذى » مقيّد است به « قام ابوه».
قوله: و ال: يعنى مقيّد به الف و لام تعريف مانند جائنى الرّجل.
كه « رجل » مقيّد است به « الف و لام تعريف» و بواسطه آن مسمّايش معلوم مىشود.
قوله: و المضاف اليه: يعنى مقيّد به مضاف اليه مانند جائنى غلام الرّجل.
كه « غلام » مقيّد است به « الرّجل » و بواسطه آن مسمّايش مشخّص شده.
قوله: و هو اسم الاشارة: چه آنكه تعريف در آن بواسطه اشاره و مواجهه بوده و آن امرى است معنوى نه لفظى.
قوله: و المضمر: زيرا تعريف در آن بواسطه ارجاع به غائب يا تخاطب و يا حضور مىباشد و هريك از اين امور معنوى بوده نه لفظى.
قوله: و خبر قوله « علمه »: ضمير در « قوله » به مصنّف راجع است.
متن: «73»
و قرن و عدن و لاحق
و شدقم و هيلة و واشق
تجزيه و تركيب
واو: عاطفه.
قرن: معطوف است به خرنق و همچنين ساير معطوفات بعدى.
ترجمه:
و نيز علم شخصى مانند: قرن، عدن، لاحق، شدقم، هيله و واشق.